از شکستِ روایت

 

حاشیه‌ی اول:

 

علیر‌ضا حسینی، شاعری که در آب‌های آزاد، مرگ او را به اسارات گرفت تا از بند خاکی که از آن گریخته بود، نجات‌اش دهد. خوانده‌ام که به دفتر کارنامه می‌رفته با حرارت از تئوری‌های پست مدرن حرف می‌زده، خوانده‌ام که انسانی بوده که تن به قاچاق بودن، شدن داده تا بیرون از خاک دامن‌گیر وطن هوای‌ تازه به قلب‌اش برساند اما آب‌ها، اسیر مرگ‌اش کرده‌اند وَ اینکه یارعلی پور‌مقدم چند سطر از شعر "چلیک‌های شکسته‌" اش را در اول یادداشت‌های‌ یک اسب‌‌اش آورده است.( و جالب‌تر، نسخه‌ای که به دست من رسیده امضایی دارد به یاد حوالی کافه شوکا). شکست روایت در سال ۱۳۷۷ در تهران توسط انتشارات تهران صدا به چاپ رسیده است.

 

متنی کوتاه:

 

اولین باری که مجموعه شعر " شکست روایت" را خواندم لذتی غریب توی رگ‌هایم دوید، بعد‌ها هر از گاهی دوباره مزه‌مزه‌اش می‌کردم تا ماند و ماند و بعد از فاصله‌ای دوباره هوای‌اش به سرم زد، این‌بار اما از آن لذت غریب خبری نشد هر چند که هنوز هم خیلی بیشتر از مجموعه‌های حیف کاغذ و درخت است. بار اول اگر تمام کتاب را بلعیده بودم این‌بار به گزین کردن افتادم و کمی به نشتِ ناشی‌گری‌های شاعر در روایت‌های‌اش چشم دوختم، شاید اگر حوصله می‌کرد یا اگر بیشتر می‌ماند و تجربه می‌کرد راه به جاهای خوبی می‌برداما فعلن که او ماهی رویایی دریاها شده با یک کتاب که"شاعران یک کتابی/ خوشبخت‌ترین شاعران جهانند"ـ۱ در همه‌ی این وقت‌ها از همان بار اول تا همین الان گذشته، چند چیز در من مانده است که می‌شود گفت بن و بنیاد ِ دید شاعرانه و شعرهای علیر‌ضا حسینی است.

اولین‌این‌ها تصویر‌گرایی شعر‌های‌اش است نه در حالت ذهنی که با پرداخت‌های کاملن نزدیک از روزمره (در این پرداختن به روزمره حرف‌هایی دارم که اگر حوصله‌ای باشد سر فرصت با یاد آورد چند شاعر دیگر مکتوب خواهم کرد) نزدیک به اشیا‌ء و اشخاص که زیر لایه‌ای از احساسی نوستالژیک شکل می‌گیرند،  می‌شود این‌طور گفت اشیا‌ء و اشخاص روزمره‌ی گذشته شده.

 

عشق

       شانه‌هایی بود

        که بر ان ایستادم

            و دختر همسایه را بوسیدم

 

 

 

مادرم را می‌گویم.   شعر عشق- ص۱۱

 

 

 

نوشته بودی دلت می خواهد بهار اینجا باشی

جای تو خالی

اردیبهشت رفته بودیم کرمان

آن آبشار را به خاطر می‌آوری؟

همانجا که آب را به زور تلمبه

روی کوه می‌بردند و از آن بالا، پائین می‌ریختند

همان آبشاری

که بعد‌ها فهمیدیم

چقدر به زندگی ما شباهت دارد.   شعر نامه- ص۵۵

 

 

دومین ویژگی به‌خصوص در شعرهای کوتاه دیده می‌شود هر چند گاه دربندی از شعرهای بلندتر هم می‌توان دیدش. شهودی و کنشی بودن خیال است و به گمان من همین امر باعث شده که آن ناشی‌گری که گفتم در شعر‌های‌اش بروز کند یک نوع سهل انگاری به خاطر مبهوت شدن در مقابل کشف‌ها نسبت به مابقی امر  در شعر  که در شعرهای کوتاه بیشتر بر عهده‌ی پایان‌بندی افتاده مثل همان شعر عشق که در بالا آورده شد یا شعر زیر

 

آن زن

که در کوهستان‌های آریا‌گرته

مرا روی سنگ زایید

بر دیوار غار تنهایی‌ام

خورشیدی را نقاشی کرد

که هنوز

آفتاب‌گردان‌های مرا می‌گرداند.  آن زن- ص۱۵

 

اما بارزترین ویژگی شعرهای حسینی که ظرفیت تامل بیشتر و توان تجربه شدن بیشتری را دارد  ساختن موقعیت‌های شعری  با استفاده‌ی شاعرانه‌ از آگاهی‌های فلسفی و تئوریکست. او بر خلاف بسیاری از شاعران در تئوری‌ها غرق نشده و نگذاشته که باید‌ها و نباید‌های تئوری‌هایی که خوانده شعر‌اش را شعری مصنوعی  و مکانیکی کند بلکه با فاصله گرفتن  از آگاهی‌های نظری خود با نگاهی طنزآلود و شاعرانه از آنها به نفع شعر‌اش سود جسته مثل شعر شماره‌ی ۳ از چرک نویس‌ها

 

دیروز در خبرها آمده بود

آنها برمی‌گردند

بله!

در خبرها آمده بود:

ما دوباره برمی‌گردیم

تقصیر کیست که پست مدرن‌ها

خیلی زود

تاریخ را تمام کرده‌اند؟

 

همان‌طور که می‌بینید او آگاهی‌اش را از مقوله‌ی نظری پایان تاریخ در یک موقعیت به‌جا و رندانه به نفع شعر مصادره می‌کند. این نوع برخورد با آگاهی از هر نوع‌اش تاریخی، فلسفی و به خصوص تئوری ادبی که مدت‌هاست  در شعر ما بسیار کمیاب و نایاب شده،  راهی‌ست که می‌تواند نفس تازه‌ای به شعر امروزمان بدهد به شعری که در تئوری‌های شاعران مضمحل شده است.

از ناشی‌گری‌های حسینی می‌گذرم که او دیگر از این حر‌ف‌ها گذشته است.

 

شستش را

حواله کرد

به نجات غریق

 و غرق شد در رویایی که تا زانو‌هایش نمی‌رسید

جسدش را که از شعر بیرون کشیدند

هنوز

می‌خندید.  شستش را- ص۵۷

 

 

 

حاشیه‌ی آخر: شعر اول و آخر شکست روایت

 

 

جیرجیرکی می‌‌خواند:

                        جیر جیر

 

برای من اما

               سی و دو حرف

                                  کافی نیست.  ص۵

 

 

***

 

ممکن است در این سپیده‌ی مشکوک

    خروس‌ها نقطه چین خوانده باشند.

                        و سکوت

                        نزدیک‌تر آمده باشد.

ممکن است تمام نشانه‌ها

           در راه دهکده، گم شده باشند

                         و خوشبختی

                          دورتر رفته باشد

با این‌همه

ما

هنوز هم

        حرف داریم.  ص۶۱

 

 

                                                                         

 

                                                              نوشته شده به تاریخ نمی‌دانم چند سال پیش

                                                                                                        فریاد ناصری