دو شعر از فریاد ناصری با ترجمه‌ی خانم غزل برهانی

 

 یک روز بلند می‌شوی و

 جای انگشت‌های مرا

 از موهایت شانه می‌کنی

 

یک‌روز بلند

 موهایت را شانه می کنی

 حتی به بوی من

 روی ناخن‌هایت

 سوهان می‌کشی و

 شانه خالی می‌کنی

 از زیر تمام روزهایی که

                                       نباید.

 

 

One day you will intend and

 Comb the trace of my fingers

 On your hair

 

 In a long day

 You will comb your hair

 And file your nails

To erase my smell

 And flinch from having some days

 That you shouldn’t have.

 

در زیرزمین چهارراهی دارم

 با یک چراغ راهنمایی

 که قطع امید کرده از تیرهای برق

 

 در زیرزمین باجه‌ی تلفنی دارم

 که هر شب زنگ می‌زند

 در زیرزمین گونی نان خشک

 در زیرزمین قوری کهنه

 در زیرزمین

 دو تا موش

 زندگی عاشقانه‌ای دارند.

 

In the basement I have a crossroads

 With a traffic light

 That has lost its hope

 From the power cables

 

 In the basement I have a phone booth

 In the basement, a gunny sack of stale bread

 In the basement, an old tea pot

 In the basement, two mice

Have a passionate life.

 

پی‌نوشت: ممنون از خانم غزل برهانی که این سطرها را به زبان دیگری برده‌اند.