سه شعر از مجموعه‌ی در دست انتشار

 

1

 

خسته

شبیه سیگار‌هایی آویزان

از چوب سیگار‌های پیرمردان

 

ناامید

مثل زمزمه‌ی هر شب پیر‌زنان     در بستر

 

شهری که در آن قد کشیدم

چنین بود

خیابانی کوتاه     بین غسالخانه و قبرستان

 

 

2


انگشت به لب و زبانت می‌زنی

ورق می‌خورم

 

جوراب حریرات را

به پا می‌کنی و

شاه بیت شعرم

از سوراخش بیرون می‌زند

 

حتا برای جنگ که می‌نویسم

سر‌بازان خسته

پشت خاکریز‌های تنت

                             پناه می‌گیرند

تا شب نشده

باید دخل این شعر را بیاورم

می‌ترسم

روسری از سربرداری

اسم کتابم لو برود

یا

یکهو لخت شوی

به کتابم

مجوز ندهند

 

 

3

 

هیچ پرچمی

ارزش پا کوبیدن ندارد

 

موهایت را یله کن

تا انگشت‌های نازکم را

به پیشانی‌ام بزنم

 

سر هیچ برج و باروئی

به تماشای ماه ننشسته‌ام

فقط خبردار ستاره‌هایی‌ام

که هر شب

مشت مشت به شانه‌های تو می‌دوزم

 

پا به هیچ طبلی نسپرده‌ام

نبضت را به من بده

تا جهان را

از پا در آورم

 

نه صبحگاه و

نه شامگاه

سرود ملی من

نام کوچک توست

که تنها

وقتی که مست می‌کنم

خوانده می‌شود

 

این شعرها پیش از این در سایت مسعود احمدی بخش ویژه‌ی شعر همدان منتشر شده اند.