از میان یاداشتها
س.ك.س خلاقيت عصر براي توليد معنويت
رابطه ي انسان با كساني كه با آنها در گير يك رابطه ي شخصي مي شود ،جايگزين يا نمايانگررابطه ي او با آن نيروي خلاقه ايست كه باآن در ذهن و زندگي خويش درگير است.درگير بودن با اين نيروي خلاقه كه صرفن شكل پذيرشي نداردكه مي تواند كاملن انكاري و ناپذيرنده باشد.
نيروي خلاقه اي كه مي توان نامش را خدا ،ناخودآگاه،طبيعت..ويا هر چيزي كه فكر مي كنيد درست تراست نهاد.من اما نامش را خدا مي دانم ،مني كه ديگر برايم هيچ يك از شكلهاي عبادي يي كه براي گذشتگان تامين كننده ي معنويت لازم زندگي شان بوده ،اعتباري ندارد وآن فرمها كاركرد خود را در زندگي من از دست داده اند ،آيا در يك زندگي تهي از معنويت نفس مي كشم ،آيا انساني بدون تجربه ي معنوي وجود دارد؟
مني كه مي گويم منظورم"من نوعي"انسان امروزاست،او دست به جستجومي زند تا شكلهاي جديدي ازمعنويت را وارد زندگي خويش كندودراين ميان،نزديك ترين ومعتبر ترين و لذت بخش ترين چيزي كه انسان امروزمي تواند با آن ،دست به تجربه ي معنوي در زندگي خويش بزند ،آزمودن خويش است در برابر ديگري،دقيق شدن در رفتارهاي خويش در مقابل ديگري وكشف رابطه هاي تازه در مقابل او ،اسرار آميزترين اين رابطه ها ،همخوابگي و جستجوي آرامش از دست رفته ،دريك تلاش براي رسيدن به رخوتي وهم آلود است-س.ك.س،شكلي ازتلاش آدمي،شكلي از زندگي يي كه گويي به سمت مرگ ميل كرده است.به خصوص تهي كردن س.ك.س از هدفهاي بيروني يي چون توليد مثل و قائم به ذات كردن آن ،صرفن به خاطر خود عمل ولذت نهفته درآن ،گويي وارد شدن به دنياي اساطيري زايش و باروري ست كه تنها در همين وارد شدن، لذت بخش است ،نه ديگردر بالفعل شدن قوانين آن،البته اين ساقط كردن سقط كردن ِهميشگي نيست.كه گاهي همين عمل تهي شده از هر چيزي ،به خواست انسان دوباره قوانين باروري را فعال نموده و خود به رازآميز تر بودن اساطيري زايش ياري مي رساند.
انساني كه با همه ي شكاكيت اش به عقل در عصر حاضر هنوز به خاطر ايجاد تعادل و توازن در زندگي اش به بسياري از قوانين آن استناد مي كند و محتاج است.گويي در يك فعاليت رواني نا خود آگاه براي رهايي از فضاي منطق انديش و حساب شده ي عقل و پر كردن خلاء معنوي خويش ،پا به دنيايي مي گذارد كه به دنياي اساطيري بسياري از آئين ها و مكتب هاي باستان شبيه است ،به آئين هاي چون تانتريسم.
و به س.ك.س خويش تقدسي مي بخشد كه گذشتگان به رقص و بازي هاي آئيني خويش بخشيده بودند.نرينگي و مادينگي براي شكستن ستروني زندگي دست به اعمال خلاقه اي مي زنند كه گويي برهمني در معبد به ذكر نشسته است.
س.ك.س استعاره ايست از پا برجايي رابطه ي انسان بادنياي انديشگاني متا فيزيك و اسطوره استعاره اي كه فراگير بودن و شدنش (البته در شكلهاي تغيير يافته)نشانه ي ميل به حذف كردن تمام تفاوت هايي ست كه تا كنون در زندگي انسان ورابطه اش با ديگري سلطه داشته ،س.ك.س بخش بزرگي از هويت جهاني انسان امروز است،هدفمندبودن و تهي از هدفهاي كاربردي بودنش نيز، نشانگر وضعيت ذهني انسان امروز به زندگي و مرگ مي باشد.